محل تبلیغات شما

اختیار، از ویژگی‌های قابل و خوش‌قواره بشر است. به سبب آن، آدمی می‌تواند نقش موردپسند خویش را خطاطی باشد و هر آن‌گونه که تمایل می‌کند، امواج زندگی را حدالامکان سواری باشد. امّا از زمان‌های سیاه و سفید تا امروزِ رنگی‌رُخ، عدّه‌ای به بهانه‌های متنوع این ویژگی را از سایر انسان‌ها سلب آمده و منافع‌ خودشان را غالب کرده‌اند. یکی از این بهانه‌های واهی خیر و صلاح» انسان‌ها نام دارد. اربابان به صورت غیرمستقیم و گاهاً مستقیم چنان استدلال می‌شوند که انسان‌ها در بسیاری از موارد همانند کودکی ناآگاه در جریانِ جریان‌ها نبوده و بهتر آن است که گوسفندان را چوپانی باشد. در این گلدان گل‌های خاردار را کِشت خواهم شد.

گمانی نیست که انسان در مراحل نخست زندگی نیازمند دیگران است و تا سنین نوجوانی آگاهی‌هایش از اعمال و عواقب اعمال در فقر انجماد می‌آید لذا به صلاح» او است که دیگران، تصمیم‌گیری‌ها و اعمالش را کنترل کنند. چرا باید چنین باشد و چرا در الباقی عمرش چنین نباشد؟ حدود آن چه مرزی را شمایل دارد؟ چرایی مطلب را اشاره‌ای شد که دوران نوزادی را چاره‌ای جزء کنترل نخواهد بود امّا در دوران‌های بعدی تا زمانی‌که اطمینان از آگاهی او کمال شد باید در حدودی مشخص، کنترل‌ها را روایت کرد. منظور از خیر و صلاح» در این فرصت، تنها به معنای زنده نگه‌داشتن و رشد مناسب (فکری و جسمی) است، نه به معنای خیر و صلاحی که منجر به سعادت فرضی باشد. بحثی قابل است که فرصتی جداگانه را ندا می‌خواند و باید تربیت» را تفکر شد امّا فهم آن‌که خیر و صلاح» در این دوران متفاوت از الباقی عمر خواهد بود، کفایت است. هر آن‌گاه که آدمی اختیار» را در هر سنی درک شد و نسبت به تحمیل‌ها اعتراضی مستدل» تهاجم کرد، دیگر نباید کنترل‌ها را به حریم زندگی او آمد.

کهکشانی از تاسف است که آدمیان اعتقادی به اختیار» دیگران نداشته و به بهانه خیر و صلاح» محدودیت‌های ظلم‌گونه و ستم‌کاری‌های فراوانی را بی‌توجّه به آن‌که دیگری از اختیار، اعمال و عواقب» آگاهی دارد، رگبار می‌کنند. سن قانونی نماد مناسبی است که با در نظرگیری برخی موارد می‌تواند قابل استناد باشد. به این حاصل که بعد از سن قانونی (به جزء موارد خاصی که آدمی دچارِ نارسایی‌هایی باشد) نباید هیچ‌گونه محدودیت و کنترلی را به بهانه صلاح و خیر» به دیگری کرد امّا در زندگی واقعی چنین نخواهد بود و مردمان یک‌دیگر را به بادِ محدودیت و کنترل طوفان می‌شوند. پدر و مادر، فرزند (بالای سن قانونی) را به دلیل خیر و صلاح» تحمیل به محدودیت و کنترل می‌آیند. فرزند سن اختیار را شکافته است لذا اگر خواست در آتش بخوابد نیز نباید او را منع شد. بسیاری از موارد دیده شده است که فرزند حتّی بعد از ازدواج نیز در چنگال خیر و صلاح» خانواده بیمار است. در مسافت‌‎های عمیق‌تر نیز اربابان بر جامعه چوپانی می‌نوازند و همین، ریشه بسیاری از ستم‌کاری‌ها را آب می‌گمارد. 

اربابان جامعه به بهانه خیر و صلاح»، به اجبار اعضای جامعه را دخول می‌شوند. پوست‌ها کنده می‌شود و کمرها شکسته می‌آید زیرا اربابان، خیر و صلاح» آن عضو را در انبوهی از محدودیت‌ها تماشا دارند. مسئله آن است که خیر و صلاح» در هر گروهی نسبیتی جدابافته دارد. گروهی صلاح را در آن می‌بینند و عدّه‌ای دیگر خیر را در این اعتقاد دارند لذا هیچ‌کدام به اختیار» آدم توجّه‌ای نمی‌سازند. فرد می‌خواهد خودش را زنده‌به‌گور کند، می‌خواهد در کوه زندگی کند، می‌خواهد حرامی را شرب کند یا باشد و هر غلطی که دلش خواست را اقدام شود، می‌خواهد به جهنم و سیاهی عمیق کند؛ چه ارتباطی به دیگری دارد؟ زندگی خودش است و اختیارش را هرگونه که می‌خواهد، بخواهد! بخشی از مردمان اختیار» را درکی ندارند و همانا ستم‌کاری با عبای خیر و صلاح را پوشش می‌کنند. 

جهان در پرتو تجربه جهان

پیوستگی جهان -|- بی‌شکل و عاری از صفت‌های کلامی

استقلال فکری: مقدمه‌ای بر کلّیات

خیر ,صلاح» ,زندگی ,کنترل ,امّا ,خیر ,خیر و ,و صلاح» ,است که ,در این ,را به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شالگردن تاریخ کاشکی خواننده شعرم باشی..