محل تبلیغات شما

چندسالی است که ایده جهان پیوسته» در مجتمع ذهنم، انباری دارد. ایده فرضی بر آن مبنا ترانه می‌کند که جهان، فارغ از زاویه نگاه ناظر؛ عاری از هر گونه شکل و ویژگی است. در حال حاضر حافظه‌ام یاری نمی‌کند که آیا در مکتب‌های فکری رایج به این موضوع پرداخته شده است یا خیر. به هر حال شرحی بر آن خواهم رفت.

به نظرم چنان ممکن می‌نماید که جهان مطلقاً پیوسته باشد. یعنی هیچ فاصله یا میانی در تقابل وجودها وجود ندارد و همه‌چیز» پیوسته مملو از ماده است و هیچ غیره دیگری امکان دخالت نمی‌گیرد. صفت‌های کلامی (رنگ، اندازه، بو و.) برتافته از ذهن ناظر است و در واقع، وقوع ندارد. نگاه خودتان را در نظر بگیرید. چه می‌بینید؟ فرضاً اگر در اتاق باشید: دیوار، میز کامپیوتر، تی‌وی، فرش، هوای میان آن‌ها، حضور خودتان و اشیاء غیره! من فکر می‌کنم همه آن‌ها در واقع یک واحد مطلق و پیوسته‌اند.

به ابعاد بزرگ‌تر نظاره باشید. سیاره‌ها و هر آنچه وجود دارد نیز یک‌سره پیوسته است. بر این اساس، در واقع شکل‌های موجود در جهان مثل دیوار و میز، ناشی از مفهوم‌سازی ناظر خواهد بود. کوه، کوه است زیرا از زاویه نگاه ناظری که ما باشیم، شکل و کیفیت‌هایی (چگونگی و ویژگی‌ها) را برای آن در نظر گرفته است که مفهوم آن را از چیزهای دیگر جدا می‌کند و به کوه، کوه‌ بودن را اعمال می‌کند. کوه در کنار آسمان، دریا و. معنا گرفته است امّا به واقع، آن‌ها پیوسته و یک واحد مطلق را وجود دارد. مفهوم‌سازی‌های ذهن منجر به جداسازی و بروز شکل‌ها و کیفیت‌ها می‌شود. 

مسلماً شبه‌های زیادی در این رابطه مطرح می‌شود. مثلاً نقش زمان چیست؟ آیا زمان نیز توهم است؟ حرکت چه جایگاهی دارد؟ آیا همه آن‌ها نیز بخشی از پیوستگی است و تک واحد مطلق، همه را پوشش می‌دهد؟ شخصاً از آن جهت که ساختار ایده جهان پیوسته» را سازماندهی نکردم، صرفاً آن را به عنوان ایده فرضی می‌پذیرم. ایده‌ اخیر زیربنای فرضیه خیالی‌ام در باب جهان در پرتو تجربه جهان» است که در فرصتی دیگر به آن پرداخته خواهد شد.

برگرفته از کنش‌های فکری پیش‌خوابی اینجانب

جهان در پرتو تجربه جهان

پیوستگی جهان -|- بی‌شکل و عاری از صفت‌های کلامی

استقلال فکری: مقدمه‌ای بر کلّیات

جهان ,پیوسته ,آن‌ها ,نیز ,می‌کند ,واحد ,است که ,است و ,از زاویه ,وجود دارد ,یک واحد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها