وِی را اعتقاد مینوازد که محتوای اندیشه و افکار آدمی را منشاءای بیرونی نگار میکند. محیط، خانواده، دوستان، اطرافیان و مَزار بزرگتر آنها که جامعه باشد، جهت و شکل اندیشه آدمیان را سامان، بانک میخواند. صحیح است که حس نیاز به خورندگی از بدو تولّد نهادینه است امّا نحوه خوردن و آنچه شکم میشود، دیگر وابسته به محیط و جامعه زنجیر شده است. آنطور که فکر و اندیشه محتوا میآید و در موازات آن، نحوه رفتار عمده انسانها با جریانهای حاکم بر جامعه طراوت دارد. نحوه راه رفتن، سیمای خنده و ناراحتی، سبک ابراز خشونت یا اهانت، پوشش و ظاهر، آرزوها و ایدهآلها، نگاه به زندگی و بهطور کلّی محتوای اندیشه و شیوه رفتار هر فرد؛ با ضریبی شدیدالحجم مستقیم با جامعه همقطار است.
به همین مقدار است که برای مثال، یکی از راهبردهای معمول و مسلط بر افکارِ این مکانِ بسته_مرز، تناسب است که آدمی تحصیلاتی را تکامل باشد (یا فنّی را شاگردی کند) تا شغلی عنایت شود و سپس مالاندوزی حرص بماند. در گام بعدی با فرد دیگری سختبختی را ازدواج کند و فرزندهایی رشید و رعنا را به زندان عالم خروجی بمالد. در نهایت زندگی آنها، بر رشد و بهجارسانیِ تولیدیشان (فرزندها) انتهاء میکند که خاتمه را مرگی با عزّت، آرزو سزاوار شود. آنچه بیان گرفت، ستون فقرات سبک رایج زندگی معنا دارد ولیکن ممکن است بسیاری از افراد، اقدامات تشریفاتی دیگری (همانند کسب ثروت انبوه، شهرت، قدرت، علم و.) را در طول عمری زندگیشان نیز زینت بخوابند امّآ اصل اساسی بر پیشفرضهای تحمیلی جامعه شخصیت گرفته است.
بخش عظیمی از انسانها، بَرگرفتههایشان از جامعه را تا پایان عمر دنبال دارند که طبیعتاً به جهت عدم فکرورزی، تقلید نامستدل، جریانرَوی و تطابق بیقید و شرط با جامعه؛ از استقلال فکری محروم خواهند مُرد. اینان هر اطلاعات، فکر، اندیشه و محتوایی را که جامعه تزریق یا به معنای صحیحتر تحمیل فرو کرده است (یا همان پیشفرضهای تحمیلی) را سرمشق زندگیشان چهارمیخ خواهند بود و در عمرشان چندان با پرسش، جستجو، تحقیق و پژوهش ارتباطی سیم نخواهند گرفت. در مقابل اینان، انسانهای پا دارند که از تحمیلی و تزریقی بودنِ محتوای افکارشان (یا همان طرز شکلگیری محتوای فکری) آگاهی مییابند و پرسیدن و جستجو کردن را آغاز میگیرند تا از نو خودشان» را به اختیار و انتخاب شخصیشان، ساختمانی ارزشمند بنا کنند. این افراد از خود» تحمیلی و بردهوار برائت پرداخته و در جهت آزاد اندیشی و استقلال فکری، قدمهایشان را استوار میکوبند لذا موضوعها و مفاهیم اطرافشان را به چالش طوفان خواهند شد، نقد میکنند، میپرسند و پیوسته در جستجوی پاسخ، زمانشان را طلاء اطمینان دارند.
معنای استقلال فکری بر آسمانی ستاره دارد که از زنجیر اسارت پیشفرضهای تحمیلی»، نوای رهایی را شاعر میشود و توصل به باورها فقط حاصلی از تجربه و اندیشه خالص خود شخص (انتخاب و اختیار) نغمه میخواند. باورهایی که فقط با باران خوشنواز تجربه، منطق، برهان و استدلال سیراب خواهد شد. در مرام استقلال فکری واجب میشود که فرد در هنگام مواجه با اطلاعات و مفاهیمی که طرح میآید، بیدرنگ منابع و مراجع را جستجو بخواهد و از پذیرش هر چیزی» که دیگران بیان میپاشند، پرهیز نماید. طبیعتاً انتظار خواهد بود که شخص برای خودش سازمان فکری منحصر به فردی ترتیب بکارد و به انتخاب و اختیار خود» مسیر زندگیاش را ترسیم و دنبال باشد.
امکان است چنین تحلیل شود که رهایی از پیشفرضهای تحمیلی، حتماً به معنای رد باورهای پیشین است. ذکر قاطع باشد که مراد از استقلال فکری، آن است که باورهای فرد به اختیار خودش مقبولیت ایمان کند لذا ممکن است پس از تحقیق و پژوهش، پیشفرضهای پیشین خود را تایید بگیرد و به اختیار و انتخاب خود» آنها را میل کند. در گذشته این مطلب را با افراد متعددی اشتراک شد و از آنها وضعیت فکریشان، پرسش بلعید. تاملانگیز بود که در اغلب موارد، پاسخ قابل پیشبینی بود که استقلال فکری را مسیر گرفتهاند؛ هرچند استدلال و برهانی برای این موضوع ارائه نمیآمدند، در نتیجه چندان اعتمادی بر صداقت و صحت گفتهها معقول نبود. به عقیده وِی، در ابتدای امر باید به عدم استقلال فکری اعتراف و توبه درگاه کرد تا زمینه وقوع مستقل اندیشی فراهم شود. نکته دیگر اینکه استقلال فکری دارای درجههای متفاوتی است و برای همه یکسان نیست (کم تا زیاد و.) لذا جایگاه هر فرد در هر ایستگاه، میتواند متفاوت از دیگری باشد. متن اخیر را نیت به ادامه، نماز شده است؛ باشد که دیفرانسیل جگوار از آروارههای تمساح باید خشوع را اقتدا کرد.
-اثری زیبا و سقوط: دریافت کنید.
استقلال ,فکری ,جامعه ,اندیشه ,کند ,تحمیلی ,استقلال فکری ,است که ,بود که ,اندیشه و ,را به
درباره این سایت